حرفایی که ناگفته ماند ................
نویسنده: سودا(88/2/22 :: 12:35 عصر)
شب است وماه در اسمان می رقصد ستاره ها نقرهای می باشند شقایق بوسه می خواهد
در این سکوت سنگین شب من هستم تنها قلم در دستبا کوله باری از خاطرات که می خواهم همه انها را برایت بنویسم
از امید ها و ارزوها و گذاشته ها که همواره قلبم را می فشارد
در ان لحظه که قلم را در دست گرفته ام نمی دانم چه کنم
ولی می نویسم که: دوستت دارم
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کل بازدید:22715
بازدید امروز:1
بازدید دیروز:7
پیوندهای روزانه
اوقات شرعی
درباره خودم
لوگوی خودم
لوگوی دوستان
لینک دوستان
آوای آشنا
اشتراک
آرشیو