سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرفایی که ناگفته ماند ................

دوستی احمقان، چون سرابْ ناپدید می شود و چون مِه می پراکَنَد . [امام علی علیه السلام]

نویسنده:   سودا(88/1/13 ::  8:3 عصر)

 

برگ های سپید دفتر من

در دل خسته ام چه می گذرد؟

این چه شوری است باز در سر من؟

باز، از جان من، چه می خواهند

برگ های سپید دفتر من؟

من به ویرانه های دل، چون بوم،

روزگاری است های و هو دارم.

ناله ای دردناک و روح گداز،

بر سر گور آرزو، دارم.

این خطوط سیاه سر درگم

دلمن، روح من، روان من است

آنچه از عشق او رقم زده ام

شیره جان ناتوان من است.

سوز آهم اثر نمی بخشد

دفتری را چرا سیاه کنم؟

شمع بالین مرگ خود باشم

کاهش جان خود نگاه کنم.

بس کنم این سیاه کاری، بس!

گرچه دل ناله می کند: ((بس نیست!))

برگ های سپید دفتر من،

از شما رو سیاه تر، کس نیست!



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

صفحه اصلی

شناسنامه

ایمیل

 RSS 


کل بازدید:22486

بازدید امروز:11

بازدید دیروز:4


پارسی بلاگ

وبلاگ های فارسی

بخش مدیریت


پیوندهای روزانه

به کلبه ی من خوش آمدید [21]
[آرشیو(1)]



اوقات شرعی


درباره خودم

حرفایی که ناگفته ماند ................

لوگوی خودم

حرفایی که ناگفته ماند ................

لوگوی دوستان



لینک دوستان

مرگ شب
بابلی



آوای آشنا


اشتراک

 
>

آرشیو

فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388

. با پارسی بلاگ نویسندگی را آغاز کنید